Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، این روزها پردیس سینمای ملت میزبان مستندسازان سینماحقیقت است. جشنواره‌ای که بر عکس حاشیه‌های فضای مجازی به شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. آثار حاضر در این دوره از جشنواره از نظر کیفیت هم به نظر می‌رسد تا اینجای کار علاقه‌مندان را راضی نگه داشته‌اند. 

یکی از آثار حاضر در شانزدهمین دوره از جشنواره سینما حقیقت مستند زیبای«کوهستان بی‌صدا» است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مستندی ساخته فرود عوض‌پور که به همت مرکز گسترش سینمای مستند تجربی و پویانمایی ساخته شده است.  قصه فیلم در طبیعت اطراف الشتر در استان لرستان می‌گذرد.

در خلاصه داستان این مستند آمده است: «پیرمردی (ناشنوا و لال) با بیش از ۷۰ سال سن به تنهایی در کوهستان زندگی می‌کند. او تمام عمر خود را در این منطقه بوده و تا کنون از آنجا بیرون نرفته است. این پیرمرد بعد از ازدواج صاحب سه فرزند می‌شود ولی به خاطر مشکلات فراوان، عدم وجود مدرسه و بهداشت و شرایط زندگی سخت در کوهستان همسرش او را ترک می‌کند. او در طی این سال‌ها مجبور است به تنهایی کار کند و با پرورش اسب ، گاو و احداث باغ و همچنین زیر کشت بردن زمین های کشاورزی زمینه بازگشت خانواده‌اش را فراهم کند».

همانگونه که در خلاصه داستان مستند آمده است،«کوهستان بی صدا» روایتی است از زندگی حجت، پیرمردی ناشنوا که در دل کوهستان زندگی می کند. فیلم، ریتم مناسب و موسیقی و صدابرداری قابل قبولی دارد اما بی‌شک «تصویر» و قاب‌بندی‌های زیبا مهم‌ترین ویژگی این مستند است.

او آوای هستی را با گوش دل می‌شنود

فیلم چهار فصل طبیعت لرستان را نه در پس زمینه بلکه به عنوان محور اصلی فیلم به نمایش می‌گذارد. طبیعتی که با کمک قاب‌بندی‌های درست و تصاویر جذاب به معنای واقعی خود نزدیک می‌شود. «زیبایی» تصاویر آنچنان بر جان مخاطب می‌نشیند که به آرامی با شخصیت اصلی فیلم ارتباط برقرار می‌کند و دوش به دوش او به آوای هستی گوش فرا می‌دهد.

زیست جهان ویژه و خاص شخصیت اصلی فیلم آنچنان با طبیعت یکی شده است که نمی‌توان بین او و فصل‌هایی که از پی هم می‌آیند فاصله‌ای گذاشت. درهم تنیدگی زندگی و طبیعت در کل ساختار فیلم کاملا مشهود است. ریتم فیلم بازنمایی زندگی پیرمردی است که در روبرو شدن با طبیعت توانایی بسیار بالایی از خود به نمایش می‌گذارد. فیلم ابعاد شاعرانه بسیاری دارد و هماهنگی تصویر و صدا موقعیتی دراماتیک به این اثر بخشیده است.

فیلم پر است از صحنه‌ها و تصاویر جذاب از طبیعت، به واسطه ناشنوا بودن شخصیت اصلی فیلم(حجت) تاکید روی این دو موضوع بیشتر از دیگر موضوعات است. صدای طبیعت از برف و باران و بوران گرفته تا موسیقی باستانی لرستان محور اصلی فیلم است. احسان عبدی‌پور به عنوان آهنگساز فیلم به واسطه شناخت دقیقی که از موسیقی لرستان دارد توانسته است رنگی خاص به اثر ببخشد. فیلم به شکل آشکاری بر صداهای مختلف طبیعت تاکید دارد. این تاکید بر صدا در تضاد با ناشنوا بودن شخصیت اصلی فیلم معنایی تازه به خود می‌گیرد.

حجت شخصیت بی‌نظیر این مستند ارتباطی عمیق با طبیعت دارد. او انگار زندگی‌ای پیشامدرن را تجربه می‌کند و تمام سختی‌های زندگی در کوهستان بدون امکانات اولیه همچون برق و گاز را دوام می آورد اما در نهایت نمی‌تواند خانواده‌اش را مجاب کند که پابه پای وی در کوهستان دوام بیاورند.

فیلم پر است از لحظات خاص، از تضاد جهان زیسته حجت با فضاهای امروزی زندگی شهری، مثل مطلب دکتر یا سکوهای مسابقات اسب دوانی، حجت در این فضاها گنگ و کسل و بی‌علاقه است، اما وقتی در طبیعت سیر می‌کند، مثل لحظه کشف کندوی عسل، انگار پادشاه کوهستان است. در دل طبیعت است که حجت جهان خودش را آنگونه که می‌خواهد خلق می‌کند.  او با اسب می‌تازد و کوهستان را از نو برای خود خلق می‌کند. 

 چند پاره بودن روایت و شاخ و برگ‌های اضافه

فیلم یک خط روایی مشخص دارد؛ زندگی حجت در دل کوهستان و همراهی‌اش با طبیعت و خانواده‌ای که توان همراهی او را از دست داده‌ است. چشم انتظاری او و جاده‌ای که انگار هیچ مسافری به خود نخواهد دید. با این همه چند بار این خطر روایی به هم می‌ریزد، شخصیت‌هایی اضافه می‌شوند، شاخ و برگ‌هایی اضافه‌ای که کمک چندانی به کار نمی‌کنند. به زبانی ساده، به نظر می‌رسد فیلم مستند «کوهستان بی صدا» نیاز به چکش کاری بیشتری دارد. کارگردان باید مبتنی بر حفظ خط روایی چهار فصل سال و زیست جهان و تنهایی حجت در دل کوهستان، همچون مجسمه‌سازی چیره دست شاخ و برگ‌های اضافه فیلم را بزند. تا هم خوش ریتم تر شود و هم منطق روایی دقیق‌تری پیدا کند.

 به طور کلی به نظر می‌رسد تصاویر فوق‌العاده زیبا و قاب‌بندی‌های درخشان باعث شده‌اند که منطق روایت از دست برود. با اینکه قصه فیلم به نظر متمرکز بر قهر همسر حجت و تنهایی او است، اما به یکباره در یک سوم پایانی فیلم بعد از چند بار پی‌گیری‌های حجت و پادرمیانی نزدیکانش، آن‌ها(خانواده) به کوهستان بازمی‌گردند اما بعد از چند دقیقه دوباره روایت فیلم متمرکز بر همان تنهایی حجت پیش می‌رود و انگار نه انگار خانواده بازگشته‌اند و حتی تلویزیون راه انداخته‌اند و حجت خانه را گچ کاری هم کرده است. همه این‌ها بدون توضیح کنار می‌روند و دوباره قصه مبتنی بر همان تنهایی حجت پیش می‌رود. اگر هم دوباره قهری صورت گرفته است، مخاطب چندان متوجه آن نمی‌شود چراکه توضیحی داده نمی‌شود.

حرف آخر اینکه با تمامی نقدهای ریز و درشت، این فیلم مثل باران دل انگیزی است که در فصل پاییز می‌تواند روح و روان هر مخاطبی را صیقل دهد. می‌تواند نگاه تازه‌ای باشد به زندگی از منظر نگاه و زیست مرد سالخورده‌ای که طبیعت را زندگی کرده  و با گوش دل به آوای هستی گوش فرا داده است.

ماجرای ترنس‌هایی که از عمل تغییر جنسیت خود راضی نیستند | دخترها بیشتر پشیمان می‌شوند

کد خبر 728117 منبع: فارس برچسب‌ها جشنواره‌های بین‌المللی مركز گسترش سينماى مستند و تجربى سینمای مستند سینمای ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: جشنواره های بین المللی سینمای مستند سینمای ایران شخصیت اصلی فیلم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۱۷۰۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اینجا دست‎‌ها، دانش و ایثار را روایت می‌کند

خوش ذوقی و دغدغه‌مندی را هدف خود از در مسیر معلمی قرار داده و معتقد است که در این کار لذت معنوی و شور و هیجان وافری نصیبش می‌شود و برکت آن را در زندگی خود احساس کرده است و علاقه بسیاری به خدمت‌رسانی و کمک به دانش‌آموزان خود که ناشنوا هستند، دارد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، معلم، اندیشمندی رهایی‌بخش و روشن‌فکری تحول‌آفرین است که مشخصه‌هایش شجاعت اخلاقی و نقادی است، اگر تربیت را فراهم کردن زمینه‌های بالندگی و متعادل ساختن آدمی بدانیم و هدف از آن را فعلیت بخشیدن به استعدادهای وجودی انسان‌ها برای کمال و قرب الهی در نظر داشته باشیم، معلمان و مربیان در تحقق این امر نقش ارزنده و بسزایی داشته و دارند، در واقع فرهنگیان به عنوان کارآمدترین مصلحان اجتماعی هم در موضع اصلاح فردی تأثیرگذارند و هم می‌توانند پرچم اصلاحات اجتماعی را در دست داشته باشند.

از میان معلمانی که آموزش و ایثار را بخش جدایی‌ناپذیر زندگی خود می‌دانند، گفت‌وگویی داشتیم با الهام کامیابی، معلمی که با وجود محدودیت شنوایی با ذوق و شوق فراوان در مدرسه باغچه‌بان به امر آموزش دانش‌آموزان می‌پردازد، همچنین به دانش‌آموزان استثنایی آموزش می‌دهد که چگونه از وسایل بازیافتی، وسایل کاربردی بسازند که این امر نشانه خلاقیت سرشار این معلم توانمند است.

وی با اشاره به بخشی از زندگی خود اظهار می‌کند: معلمی ناشنوا هستم و در شهرضا به دنیا آمده‌ام و اکنون در مدرسه‌ای مربوط به کودکان ناشنوا مشغول به تدریس هستم، با وجود اینکه در دوره تحصیلم امکانات مناسب برای ادامه تحصیل افراد ناشنوا نبود، در سن پنج سالگی به مدرسه‌ای به نام باغچه‌بان رفتم و دوره ابتدایی را در آنجا به اتمام رساندم و در کنار ادامه تحصیل که علاقه زیادی به خیاطی داشتم، برای گذراندن اوقات فراغت در آموزشگاه خیاطی ثبت نام کردم و مشغول کار خیاطی شدم.

این معلم تلاشگر ادامه می‌دهد: پدرم که متوجه علاقه بسیار من نسبت به درس خواندن بود، کتاب‌های سال اول راهنمایی را تهیه کرد تا در منزل با کمک او و برادر بزرگم شروع به مطالعه کنم، در پایان سال نیز همراه با دیگر دانش‌آموزان در امتحانات شرکت کرده و به لطف خدا نمره قبولی را کسب کردم، سپس در مدرسه راهنمایی ثبت‌نام شدم و توانستم سال‌های دوم و سوم را هم پشت سر بگذارم و مدرک سوم راهنمایی را کسب کنم.

کامیابی می‌گوید: برای ادامه تحصیل، خانواده‌ام مشکلات زیادی مانند اجاره‌نشینی و کمبود هزینه را تحمل کردند، همچنین پدرم که یک معلم بود درخواست انتقال به اصفهان را داد تا بتوانم در مرکز استان با بهره‌مندی از امکانات بیشتر فرایند تحصیل را به خوبی بگذرانم.

وی بیان می‌کند: چالش بزرگ‌تر این بود که در اصفهان نیز دبیرستان مناسبی برای تحصیل ناشنوایان وجود نداشت، ناچار برای ثبت‌نام در یکی از هنرستان‌ها اقدام کردم، اما در آن هنرستان هم من را ثبت‌نام نکردند، اما با تلاش پدر و مادرم توانستم در دبیرستان مکتبی اصفهان ثبت‌نام کنم که در آنجا هر روز دانش‌آموزان را به تحصیل و درس خواندن تشویق می‌کردند، سپس دو سال بعد را در هنرستان شهید دستغیب ادامه تحصیل دادم و موفق به دریافت مدرک دیپلم در رشته طراحی و دوخت شدم.

این معلم خوش ذوق می‌افزاید: در همان سال در آزمون کاردانی شرکت کردم و پذیرفته شدم و به مدت دو سال در آموزشکده سمیه نجف‌آباد به تحصیل و فراگیری علم و دانش پرداختم، با اینکه آن دوران روزگار سخت و طاقت‌فرسایی برایم بود و طی سال‌ها به همراه خانواده مشکلات عدیده‌ای را متحمل می‌شدیم، به علت همکاری و همیاری اعضای خانواده و علاقه‌ای که به کسب علم داشتم، تحمل تمام آن سختی‌ها برایم آسان شد تا اینکه موفق به کسب مدرک فوق دیپلم در رشته طراحی و دوخت شدم.

کامیابی ادامه می‌دهد: بعد از فارغ‌التحصیل شدن به دنبال یافتن شغلی مناسب بودم، چرا که از طرفی سختی‌های تحصیل وجود داشت و از طرف دیگر چالش یافتن کار و استخدام شدن باعث دشواری شده بود، اما با این حال باید تلاش می‌کردم تا مزد تمام زحمات و سختی‌هایی که خود و خانواده‌ام متحمل شده بودیم را به دست بیاورم، بنابراین با پیگیری مداوم و سختی فراوان توانستم در سال ۱۳۷۶ به صورت حق‌التدریس در آموزش‌وپرورش هنرستان استثنایی میر اصفهان مشغول به کار شوم.

وی اضافه می‌کند: در سال بعد کلاس‌هایی برای دانش‌آموزان ناشنوا در هنرستان صدیقه طاهره برگزار می‌شد و با توجه به اینکه اعضای کادر این هنرستان از معلمان دوره ابتدایی خودم بودند و از گذشته آشنایی نسبی داشتند، درخواست کردند تا با بازگشت به زادگاه خود به این دانش‌آموزان آموزش دهم و من نیز با آغوش باز این پیشنهاد را پذیرفتم، زیرا با مشکلات و سختی‌های تحصیل بچه‌های ناشنوا آشنا بودم و می‌خواستم در حد توان خدمتی به این قشر از دانش‌آموزان داشته باشم.

این معلم دغدغه‌مند می‌گوید: در آن سال دانش‌آموزان توانستند با موفقیت دروس را پشت سر بگذارند، اما در سال بعد به دلیل کاهش آمار ثبت‌نام و فارغ‌التحصیل شدن دانش‌آموزان گذشته مجدد برای ادامه کار با مشکل مواجه شدم، بنابراین در سال سوم به نجف‌آباد منتقل شدم تا به دانش‌آموزان ناشنوا آنجا آموزش دهم، سپس با گذشت چندین ماه دوباره به زادگاهم بازگشتم و در همان هنرستان صدیقه طاهره مشغول به آموزش و تدریس شدم.

کامیابی ادامه می‌دهد: در حال حاضر در مدرسه باغچه‌بان شهرضا، یعنی همان مدرسه‌ای که دوران ابتدایی خود را در آنجا گذراندم، در کنار معلمان گذشته و همکاران جدید مشغول به شغل معلمی هستم و به آموزش دانش‌آموزان ناشنوا می‌پردازم، همچنین جای دارد از معلمان، دبیران، استادان و تمام کسانی که برای رشد و تعالی من زحمت کشیده‌اند تا به جایگاهی که در آن قرار دارم برسم، تشکر می‌کنم.

قبولی دانش‌آموزان در امتحانات و کنکور سراسری از خاطرات خوب و به یادماندنی است

وی خاطرنشان می‌کند: در آن زمان دانش‌آموزان عادی و ناشنوا با هم در یک کلاس می‌نشستند و دو معلم در یک کلاس تدریس می‌کردیم، برای همین کلاس فوق‌العاده شلوغی می‌شد و کنترل دانش‌آموزان برایمان مشکل شده بود، همچنین دانش‌آموزان ناشنوا از این اوضاع گلایه‌مند بودند و تمام این چالش و مشکلات باعث شد تا موضوع را با مدیر مدرسه مطرح کنیم و به دلیل تعداد اندک دانش‌آموزان ناشنوا با جدا شدن آن‌ها از دیگر دانش‌آموزان عادی موافقت شد.

این معلم خلاق تاکید می‌کند: در بین دانش‌آموزانم تعدادی از آنها استعداد بیشتری در زمینه طراحی داشتند و در مسابقاتی که در مدرسه اجرا می‌کردیم هم طراحی این دو دانش‌آموز از همه بهتر بود و به آنها آموختم که در کنار هم و با همکاری رقابتی سالم داشته باشند تا پیشرفت کنند، تلاش این دو دانش‌آموز برایم ستودنی بود و برای همین همیشه در ذهنم ماندگار هستند.

کامیابی ادامه می‌دهد: با فرا رسیدن فصل امتحانات دانش‌آموزان دچار استرس و اضطراب می‌شوند، اما همیشه سعی می‌کنم مانند مادری که برای فرزندش تلاش می‌کند، با آنها صحبت کنم و حس امید را در دلشان قوت ببخشم و قانعشان کنم که با تلاش کردن می‌توانند نمرات خوبی کسب کنند، همیشه در روز اعلام نتایج در کنار دانش‌آموزان هستم و از اینکه امتحانات را به خوبی پشت سر گذاشته‌اند، خوشحال می‌شوم و آنها را با برنامه‌های مختلف خوشحال می‌کنم.

وی عنوان می‌کند: با عملکرد و استعداد خوبی که دانش‌آموزان دارند، همواره آن‌ها را برای شرکت در کنکور سراسری تشویق می‌کنم، وقتی دانش‌آموزان در کنکور ثبت‌نام و به دانشگاه راه پیدا می‌کنند، خوشحالی من به عنوان معلمی که نتیجه زحمات و تلاش‌های خود را می‌بیند، چندین برابر است، دانش‌آموزان ناشنوا شرایط خاصی برای آموزش و یادگیری دارند و قبولی آنها در دانشگاه نیز اتفاق بزرگی است که مسیر زندگی آنها را تغییر می‌دهد.

این معلم تلاشگر بیان می‌کند: قبولی دانش‌آموزان در کنکور سراسری از خاطرات خوب و به یادماندنی شغل معلمی است، به ویژه اینکه توانسته بودم دانش‌آموزان ناشنوا را یاری کرده و به آن‌ها ثابت کنم که اگر بخواهند، می‌توانند با تلاش و توکل به خدا همچون دیگر افراد به اهدافشان دست پیدا کنند، شاید آن‌ها از نعمت شنیدن محروم باشند، اما بهره هوشی خوبی دارند و می‌توانند با قدم گذاشتن در هر کاری موفق شوند.

آموزش ناشنوایان در دوران کرونا با خلاقیت معلمشان / ‏‬ طراحی ماسک لب خوانی برای تدریس

کامیابی با بیان اینکه معلمی شغل نیست، بلکه عشق است، ادامه می‌دهد: اولین معلم خدا و سپس رسول او است، پس چطور می‌توانیم به عنوان شغل از آن یاد کنیم، معلمی روش انسان‌سازی است، معلمی چراغی روشن است که هادی و هدایت‌کننده و روشن‌ساز جامعه است، به همین سبب اگر در برابر معلمی شغل دیگری به من پیشنهاد می‌شد، قبول نمی‌کردم، همچنین پدرم معلم بوده است و این انگیزه‌ای شد تا به این شغل علاقه پیدا کنم و بیشتر انرژی و فعالیتم را در این مسیر به کار گیرم.

این معلم خلاق با استفاده از خلاقیت خود توانست برای تدریس مناسب‌تر در دوران کرونا، ماسکی طراحی کند که بتواند با دانش‌آموزان ارتباط مؤثری داشته باشد و از فرایند آموزش باز نماند، او در این خصوص می‌گوید: افراد ناشنوا یا کم شنوا از نشانه‌های بصری برای درک و فهم سخن افراد استفاده می‌کنند که استفاده از ماسک‌های معمولی برای آن‌ها مشکلاتی را ایجاد کرده بود.

وی اضافه می‌کند: استفاده از ماسک‌های عادی برای تدریس مناسب نبودند، چرا که لب‌ها را می‌پوشاند و اگر دانش‌آموزان به زبان اشاره مسلط نباشند، برای برقراری ارتباط از طریق لب خوانی دچار مشکل می‌شدند، همچنین دیدن لب آموزگار و چهره او بر روند آموزش و رابطه آموزگار بر دانش‌آموز تأثیر می‌گذارد.

کامیابی عنوان می‌کند: استفاده از ماسک‌های شفاف برای دیدن لب خوانی و درک بهتر حالت چهره می‌تواند کمک شایانی به ناشنوایان و کم شنوایان کند تا ارتباط مطلوب و مؤثری با اطرافیان داشته باشند، با ماسک‌های شفاف در دوران شیوع بیماری کرونا بدون هیچ ناراحتی و با ذوق و شوق بسیار در مدرسه باغچه‌بان با ماسک‌هایی که خودم دوخته بودم، به تدریس ادامه دادم و دانش‌آموزان بهتر و راحت‌تر مطالب را یاد می‌گرفتند.

این معلم با نشاط و فعال در زمینه فعالیت‌های ورزشی نیز مهارت فوق‌العاده‌ای برای آموزش دادن دانش‌آموزان دارد، همچنین در آموزش کاربردی مفاهیم درسی به ویژه درس ریاضی تبحر خاصی دارد و در تولید محتوا نیز توانمند است، او فردی بسیار معتقد و مقید به انجام فرایض دینی، صبور و باوقار است و هدف خود از انتخاب مسیر معلم شدن را اینگونه بیان می‌کند: در این کار لذت معنوی و شور و هیجان وافری نصیبم می‌شود و برکت آن را در زندگی خود احساس کرده است و علاقه بسیاری به خدمت‌رسانی و کمک به دانش‌آموزان ناشنوا دارد.

هدیه یکی از دانش‌آموزان برای خانم کامیابی، معلم خوش‌ذوق شهرضایی

کد خبر 748537

دیگر خبرها

  • مستندی نیم‌‎ساعته که ساختش ۱۶ سال زمان برد
  • خانه پیرمردی که بعد ۵۱ سال سند دار شد
  • تجربه حضور «رویاباف و قاضی» در کانادا/ ماجرای خانم قاضی چیست؟
  • ماجرای تلخ حبس طاقت‌فرسا زن زباله‌گـرد در میان دیوارهای ساختمان متروک | تصاویر
  • «رخ‌ مادر» امروز از شبکه افق روی آنتن می‌رود/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا
  • «رخ‌ مادر» روی آنتن شبکه افق/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا
  • خبر‌های رسانه - ۱۳ اردیبهشت
  • «رخ‌ مادر» از شبکه افق روی آنتن می‌رود/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا
  • اینجا دست‎‌ها، دانش و ایثار را روایت می‌کند
  • گربۀ محله مهم است